منو بیارید بیرون، حوسلم صَر رفته!
اِمروس حوسلم صر رفته بود جُفتم یه کم بیام تو وبلاگ مامی و ددی یه کم باسی کنم آخه بابا به کی بگم اینجا خیییلی تنگ و تاریکه! حتی یه چراغ نفتیم پیدا نمی شه که آدم روشن کنه مامی هی میگه صَب کن عزیزکم هنوز سه ماه مونده تا از اونجا بیای بیرون، آخه می دونین میگن من الان نا رسم "آخه مگه من میوه م؟؟!!! " تاسشم من که کلی سواط دارم می تونم جو تّا بشمرم؛ آخه مامی و ددی کلی برنامه ریزی کردن که من آدم با سواتی بشم تو آینده؛ ددی م هم به مامیم یه وِ سایت معرفی کرده که مامیم گوش کنه من سوات موسیقیم شلک بگیره از حالا خولاصه من که به هر در و دیواری می زنم که منو بیارن بیرون نمی شه، منم به جاش هی پاهامو جم می کنم پشتمم می کنم به آقای دکتر تا هیچ کی نفهمه من دخترم یا پسر!! حالا خوب شد؟ دلتون بسوزه، این به اون در! مامیم دیگه از بس من پشتمو کردم به آقای دکتر به ددیم گفته دیگه نمی خوام بدونم جنسیت بچم چیه، اگه خودش دوس داشت خوب ملوم می شد دیگه اَجب مامان با سوعوری دارم ها! خوب دوس ندارم بدونن من دخترم یا پسر خسته شدم از بس نبشتم؛ برم یه کم بخوابم شب به خـــــیر